نقش امریکا، عربستان سعودی، حکمتیار وطالبان تا چه میزانی در این تحول اثر داشته است؟
چون عبدالله ودکترغنی یکدیگر را قبول ندارند، کار روی گزینش شخصیت سوم (نه پشتون نه تاجیک) جریان دارد.
مدتها قبل که هنوز نامهای کاندیداها مشخص نبود، شایع بود که داود زی کاندیدای ریاست جمهوری خواهد بود. عربستان سعودی از وی دعوت نموده تا به آن کشور برود. در همان موقع گفته میشد که زلمی هیوادمل هم کاندیدا خواهد بود و وی هم به سعودی دعوت شد. زلمی رسول هم به سعودی رفت و نیز اشرف غنی احمدزی. این سعودی رفتنها سوال برانگیز بود.
در کنار اشرف غنی احمدزی شخصیتهای متفاوتی وجود داشتند، از عناصر چپ گرفته تا قومیتهای گراهای پشتون واز داکتر عبدالقیوم کوچی کاکای داکتر اشرف غنی که با طالبان رابطهء نزدیک دارد تا قاسم حلیمی و برادران شنواری.
حلیمی اعجوبهای است که نظیرش را در افغانستان کمتر میتوان یافت. او فارغ دانشگاه الازهر در مصر است استعداد عجیبی در ایجاد رابطه و تماس داشته و با بعضی از شخصیتهای مهم در سعودی و امارات آشنائی نزدیک دارد. وجود افراد با استعدادی چون قاسم حلیمی و حمیدالله فاروقی مزیت تیم اشرف غنی بود.
شکی نیست که هم در انتخابات دور اول و هم در دور دوم تقلبات وسیعی صورت گرفت اما باید این نکته را هم در نظر بگیریم که تیم اشرف غنی بخصوص در دور دوم با ابتکار عمل کرد بعنوان مثال:
پخش یک سی دی تصویری از جنگهای کابل بخصوص از واقعهء افشار که با مهارت زیاد ترتیب شده و در مناطق هزاره نشین از غرب کابل گرفته تا بامیان و سایر جاها توزیع شد، در تغییر نظر هزارهها در دور دوم موثر واقع شد. حتی بعضی از جوانان هزاره که در دور اول به داکتر عبدالله رای داده بودند، بعد از دیدن این سی دی در دور دوم یا اصلا رای ندادند ویا به اشرف غنی رای دادند.
انتشار نامههائی از طرف طالبان در مناطق پشتون نشین کشور که در آن از مردم خواسته شده بود تا به اشرف غنی رای دهند و نیز انتشار یک نامهء رسمی که گویا گزارشی از طرف امنیت ملی بود و در آن داکتر عبدالله در واقعهء هوتل آریانا کابل به تلاش در کشتن انجنیر محمد خان متهم شده بود، تلاش دیگری به منظور تغییر اذهان عامه بود که از طرف تیم داکتر اشرف غنی صورت گرفت و البته بیتاثیر نبود.
امریکائی ها میخواستند در افغانستان تغییر آورند و دیگر به شورای نظار و جمعیت اسلامی بعنوان گروهی که فرصتهای زیادی را بخاطر منافع شخصی خود به هدر داده اند میدیدند. بزرگترین مشکل مارشال فهیم بود که اگر کنار میرفت، بزرگترین مانع از سر راه برداشته میشد. او نیز قبل از انتخابات وفات یافت.
امریکا میخواست برنامهء خود را در افغانستان پیاده نماید اما نمی خواست کاری کند که سروصدای کرزی را بلند نماید به همین دلیل این برنامه را به سعودی سپرد.
نقش سعودی:
طوریکه میدانیم رهبران عربستان سعودی در قضایای جهان اسلام بخصوص در عراق و سوریه از امریکا بشدت آزرده شدند اما بقدرت رسیدن اخوانیها در مصر موجب شد تا موقعیت سعودی نزد امریکا و اسرائیل تقویت گردد. سعودی با امریکا به این توافق رسید که در مقابل کنار زدن اخوان از قدرت در مصر، باید ایران تحت فشار قرار گیرد و امریکا این معامله با سعودی را پذیرفت.
وقایع عراق و نقش سعودی و قطر در آن نیاز به توضیح بیشتر ندارد. سعودی و قطر از داعش خواستند تا اعلام نماید که از القاعده جدا شده است و به این ترتیب این گروه توانست بخش بزرگی از مناطق سنی نشین عراق را متصرف شود و حتی اجازه یابد تا بخشی از خاک سوریه را نیز با عراق یکجا نماید. زیرا سنیها در عراق در اقلیت و در سوریه اکثریت اند. یکجا شدن این دو کشور به معنی در اقلیت قرار گرفتن شیعیان در عراق خواهد بود.
در همسایه دیگر ایران یعنی افغانستان، داکتر عبدالله که شایع بود بیش از سی ملیون دالر در کمپاین انتخاباتی از ایران دریافت کرده است، از نظر سعودیها شخصی مطلوب نبود. سعودی در قضیهء افغانستان همیشه از طریق پاکستان عمل کرده است اما در این انتخابات پاکستان ترجیح میداد تا بعد از کرزی داکتر عبدالله را بر مسند قدرت ببیند زیرا داکتر عبدالله بارها از حل مشکل دیورند با پاکستان در صورت رسیدن به قدرت سخن گفته بود. اما نوازشریف با رابطهء نزدیکی که با سعودیها داشت، در دور دوم انتخابات دیگر بدنبال پیروزی داکتر عبدالله نبود.
امریکا در دو کشور همسایهء ایران یعنی افغانستان و عراق، دو رژیم ضد ایران را از بین برده بود و باید این کار را جبران میکرد. برای این کار سعودی در افغانستان دست بکار شد و با دادن 100 ملیون دالر به اشرف غنی و دادن اطمینان به کرزی که میتواند در صورت احساس خطر به استراحت گاه سیاستمداران ورشکسته در سعودی پذیرفته شود، دور دوم انتخابات را مهندسی کرد.
حکمتیار:
برعکس آنچه که در رسانههای افغانستان گفته میشود که پاکستان بدنبال بقدرت رسانیدن مجدد طالبان در افغانستان است، پاکستان نمی خواهد طالبان باردیگر در افغانستان بقدرت برسند بلکه بیشتر به چهرهای چون حکمتیار نیاز دارد. حکمتیار قطب الدین هلال را با تیمی از افراد حزب از پیشاور به کابل فرستاد و هلال بدون مشکل شامل روند انتخابات ریاست جمهوری شد.
شرط حکمتیار این بود که از کاندیدائی حمایت میکند که قرارداد امنیتی با امریکا را امضا نکند و او در دور اول از هلال حمایت کرد. با اعلام اوباما مبنی براین که نیروهای امریکایی بعد از 2016 از افغانستان بصورت کامل خارج خواهند شد، دیگر مسئلهء قرارداد امنیتی منتفی است و او هم به هلال دستور داد تا در کنار اشرف غنی قرار گیرد. امروز تقریبا تمام افراد مهم حزب اسلامی در کابل اند و احتمال این که در آیندهء نزدیک حکمتیار را هم در کابل ببینیم، دور از تصور نیست.
از جانب دیگر حکمتیار در طول چند سال گذشته موضع تند علیه ایران داشته است و نیز جنگهای افراد وی با طالبان هم نشان میدهد که او با طالبان سرسازش ندارد. تصور اینست که وجود چنین شخصی در حکومت آینده میتواند تاحدی نفوذ طالبان را در مناطق پشتون نشین مهار نماید.
این که بتوان حکمتیار را در کابل دید، زیاد متصور نیست اما این امکان وجود دارد که وی بعد از تغییر حکومت در افغانستان، از حالت زیرزمینی بیرون آید. او قبلا گفته است که دیگر علاقهای به سیاست ندارد و بیشتر کارهای تحقیقی را ترجیح میدهد. آیا وی نیز به استراحت گاه سیاستمداران ورشکسته خواهد رفت تا باقی عمر خود را به کارهای تحقیقی بپردازد؟
داکتر عبدالله:
داکتر عبدالله و تیم وی برداشت سطحی از این جریانات داشتند. آنها سرشار از احساس خوش پیروزی در دور اول، به دور دوم پا گذاشتند غافل از این که عربستان سعودی و کمیسیون انتخابات تصمیم خود را گرفته بودند.
هرچند هواداران داکتر عبدالله در کنار تظاهرات مدنی، تهدید به خشونت هم کرده اند اما به سختی میتوان تصور کرد که آنها به مقاومت مسلحانه رو آورند و اگر به قناعت شان پرداخته نشود، فقط میتوانند بصورت محدود مشکل ایجاد نمایند و در نهایت با وضع کنار خواهند آمد. سعودیها با دادن پول میتوانند چنین مشکلات را حل کنند. هرچند سخن از یک بحران بزرگ در میان است اما در خفا تلاشهائی در جریان است تا کار به جاهای باریک نکشد و مشکل جاری توسط امریکا حل گردد.
از آنجائی که اشرف غنی و داکتر عبدالله با هم بشدت مخالف اند، یکی از گزینه ها برای حل این مشکل شاید این باشد که روی یک حکومت جدید کار شود و یک شخص مورد قبول دوطرف، رهبری حکومت جدید را بعهده بگیرد. اما این شخص کی خواهد بود؟
آیا ستار سیرت برخواهد گشت؟
داکتر عبدالستار سیرت کسی است که سالهای طولانی را در سعودی بسر برده و اکنون در امریکا زنده گی میکند. او در کنفرانس بن اول نیز بیشترین آراء را بدست آورد اما چون در آن زمان امریکا به یک رهبر پشتون برای افغانستان نیاز داشت، همای پادشاهی بر سر کرزی نشست. اگر دوطرف این کشمکش یکی در برابر دیگری کوتاه نیایند، چارهء کار یک حکومت مثلا وحدت ملی خواهد بود. این راه حل میتواند از تنشهای قومی نیز بکاهد.
در این زمینه ما یک تجربهء دیگر را هم پشت سر نهاده ایم و آن زمانی بود که رقابت میان استاد سیاف وقانونی بر سر ریاست ولسی جرگه به نتیجه نرسید و سرانجام یک ازبیک به این سمت انتصاب شد. آیا این تجربه این بار دریک سطح بزرگتر تکرار خواهد شد؟
طالبان:
طالبان با درک وضعیت میخواهند موقعیت خود را در افغانستان تحکیم ببخشند. شدت گرفتن حملات آنان بصورت جبههای این قصد را نشان میدهد که آنها در صدد بدست آوردن کنترول بعضی از مناطق اند تا در این معاملات سیاسی در نظر گرفته شوند.
همانگونه که در قضیهء عراق، سعودی و قطر با هم نزدیک شدند، در افغانستان نیز امکان چنین نزدیکی مشهود است. دفتر سیاسی طالبان در قطر بعد از روشن شدن اوضاع در کابل، مذاکرات را با امریکا و حکومت افغانستان آغاز خواهد کرد و در نهایت همان گونه که اوباما وعده داده است، جنگ افغانستان را مسئولانه به پایان خواهد آورد.
اما این نکته را هم باید در نظر داشت که افغانستان کشوری است که پیشبینی تحولات اوضاع در آن سخت دشوار است. هرچند بازیگران اصلی در این تحولات مردم افغانستان نیستند اما این مردم گاهی با یک اقدام غیر قابل پیشبینی، میتوانند مسیر بازی خارجیها را تغییر دهند.
نویسنده: وحید مژده
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/2267